ذهن نشین

I'm Sekai and that's all

ذهن نشین

I'm Sekai and that's all

سلام خوش آمدید

۳ مطلب در بهمن ۱۴۰۱ ثبت شده است

عمه فاطی ، کسی ک فکر نمیکردم مثه بقیه ظاهربین باشه، یا حداقل تلاششو میکرد که اینطور نشون بده که ظواهر رو معیار بر درجه انسانیت نمیبینه، نبود. 

من با توجه به سکوت کردنش توی اکثر اوقات، این برداشت رو کردم که برخلاف عمه سوسن انسان فهمیده ایه. اما با گذشت دو روز استراحتش و شایدم داشتن معاشراتی به جز معاشرتهایی با افراد باشعور و درست حسابی، خودواقعیش رو نشون داد. عصبانیت هاش، بداخلاقی هاش، نگاه ظاهر بینانه ش به مدرک( که البته کل خاندان ب. ن ازجنس افرادین که تشنه ظواهر و ظاهرپسندن و چیزی از مفهوم و معنا حالیشون نیست. مثلا مدرک براشون این معنی رو داره که کسی ایا قابل احترام هست یا نه.)

حتی من این مساله رو توی پدرمم دیدم و برخلاف این ها، میدونم که مدرک اتفاقا چیزیه که باید همگام با شعور و انسانیت بالا بره وگرنه واقعا پشیزی ارزش نداره.

اما خب واقعا شکرخدا میکنم که دیدگاهم کاملا برخلافشون شد. اکثر ایرانی ها این دیدو دارن که هرچی مدرک بالاتر، ارزش فرد بیشتر :)

اما مدرک هرچه باشه، بنظرم ترازویی برای سنجیدن تلاشهای فرده. فارغ از اینکه بخوایم ببینیم اون فرد چقدر توانایی حل مساله و پذیرفتن مسئولیت داره. و اصلا معیار خوبی برای موفقیت نیست. چون یه پروتکل روال شده در جامعه ست. شما پول میدین، دو جین کتاب قطور و دیتا میخونی و میجوییشون، یه طوری تحلیل میکنیدشون و ارائه میدیدش که نهایتا منجر بشه به چیزی به نام دکترا :) خب؟ الان اون فرد تبدیل به طلا شد؟

مگر هزاران نفر دیگه نمیتونن چنین کاری کنن؟

معلومه که میشه!

اما معنا ها کجا میره؟

اینکه چرا فرد باید چنین پروتکلی رو طی کنه؟

صرفا چون یه جامعه کوچیک یا حتی بزرگ بهش بها بدن و حسابش بکنن؟

خب این خود خود بیشعوریه!

چرا اصلا باید احترام جامعه مهم باشه؟ آیا قراره حلوا حلوات کنن یا فکر کنن شاهزاده بورکینافاَسویی؟؟ 

اینا چیزی جز عدم بلوغ فکری نیست. و جالب اینجاست هزاران نفر توی این چرخه افتادن که حتی بدون اینکه خودشون کامل طی بکننش، باعث آزار بقیه و یا حتی افتادنشون توی این چرخه مریض میشن.

اگه نداشتن phd یا دکتر نبودن باعث میشه ارزش انسانی من برای جامعه ای پایین بیاد، من فاتحه اون جامعه رو میخونم. چون به این نتیجه میرسم که اون جامعه اونقدری کوته فکر هست که برچنین روالی شرطی شده و حاضره سرفرود بیاره به هرگونه ((شاید خفت-مثل به به و چه چه و خدمات عجیب غریب به دانشجوهای دکترا مستقیم یا دکترا))، و نپذیره اینکه ((تفکر و تعمق)) ارجح هست بر((حرف)).

این جامعه به دون پایگی حیوانی بسیار نزدیکه... 

چرا مهم ترین فاکتور هرکاریه. چون دقیقا همین یه کلمه ست که تمام بار معنوی و شاید ارزشمندی کل رفتار رو حمل میکنه و باعثش میشه. چرا میخوای دکترا بگیری؟ چون بهت احترام بذارن؟ واقعا دتس بولشت! (عذرمیخوام). یا برای اینکه بیشتر بفهمی؟ عزیز من، راهش فخرفروشی نیست. اصلا دقت کردین چرا کسی که فخر فروشی میکنه ما منزجر میشیم؟ 

خب چون اصلا توی برنامه دیفالتمون چنین چیزی مناسب روح و جسممون نیست! روح داستانش طولانیه ولی از دیدگاه تکاملی باعث این بشه بقای اون فرد فخرفروش بخطر بیفته و خدا میدونه چقدر علت پشت این انقراضه. 

چرا من باید درس بخونم وقتی اولویت ها و دغدغه های بزرگتری جز فخرفروشی و (من بسانم و چنانم) دارم؟ واقعا این مردم گاهی حال بهم زننده ترین چیزی می‌شن که به خلقتم دیدم! 

 

من فاتحه جامعه رو میخونم. حتی اگه فرد سابقا خوبی مثه عمه فاطی رو قاطیش دیده باشم. هرچند اونم چون خودش منشی فلانه فرد هست، خودشو جمع کرده. وگرنه بقول مامان این دید (از بالا به پایین) توی تمام خاندان پدری قابل رویته.

امروزم درس بزرگی بود برای من..

 

علاوه بر این فهمیدم اینکه درسته مامان بسیار بسیار نابه جا اومده تشکیل خانواده داده، اما من هم به چشم اون دیده می‌شم. و تنها کسی که باید روش حساب کنم، بابا و خداست.من با چه حال خوبی رفتم پیاده روی و چطور برگشتم! این اخرین باری بود که من سر میزنم به عمه اینا!

 

مرزهامم با مبینا کاملا داره شکل میگیره. خیلی خوشحالم بابتش.

 

 

 

چرا رو بزرگ بنویسید بزنید جلوی چشمتون! چون خدا میدونه که تعیین کننده هرخوشبختی ای همینه!

پونکت

 

  • Sekai desu

خوشبختانه ADHDم کم کاره

یعنی حالا که فنر دانشگاه و امتحانام ول شده حس پوچی بدی به سراغم اومده

و البته دونستن این که کلا زندگیم باید رو دور سخت بگذره :)

خدایا جدا وات د هل؟

مرسی از آفرینش چنینت

لطف کن نشونم بده دقیقا باید چه غلطی کنم!

بوس بای

  • Sekai desu

فکر کنم مراقبه هام و تکنیکای استادم واقعا تاثیر داشت،

تا حد زیادی به مسائل دور و برم حساسیت کمتری نشون میدم،

البته اینم بی تاثیر نیست که تمرکزم روی امتحاناست و این هم که پذیرفتمشون، به قطع یقین اثر تکنیکاس.

اینجا یه چیزی بین منو بق بقوهاس که باید راز بمونه.

خواستم بیام راجع بشون بنویسم ولی دیدم بهتره توی سکوت بمونه.

یه چیزی خیلی خیلی برام جالب شد،

چی میشه ادمی از دوست داشتن خودش به توهمی میرسه که از بقیه داناتره؟

یا کلا بدون دوست داشتن خودش به این نتیجه میرسه که از دیگران بیشتر میدونه؟

با تجربه های مدیدم به این نتیجه رسیدم هر فردی به این نقطه برسه واقعا باید به دونسته هاش و من حیث المجموع دانشش شک کنه:) 

  • Sekai desu