ذهن نشین

I'm Sekai and that's all

ذهن نشین

I'm Sekai and that's all

سلام خوش آمدید

من یه سوسکو کشتم و خوشحالم-_- :)

سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۱۱ ق.ظ

ای کیلد عه روچ(roach) اند ای لایکد ایت تونایت

:)))

تبریک میگم به خودم

نشسته بودم و سرم توی گوشی بود که یه سوسک یک سانتو خورده ای قهوه ای بور اومد، 

فقط اندازه ش در حدی بود که سکته نکنم :) 

این کار پیروزمندانه رو ابتدا با مسموم کردنش شروع کرده، و سپس با ته اسپری کوبیدم به هیکلش و تموم کردم. البته فکر کنم پایینی هامون ازار دیدن از صدای ضربه ها، دیگه موقعیت اورژانسی بود میطلبید متاسفانه😭😪

........... 

چند وقت پیش یه سوسک اومد توی اتاقم و خدا میدونه چقدر بزرگ بود، سالها بود سوسک انقدری ندیده بودم که اونم پررو پررو بیاد تو اتاقم، 

نیمه شب بود تقریبا و من داشتم فیلم میدیدم، و طبق معمول، سنسور های سوسک یابم حسش کرد، 

البته خود سوسکه ترسید و بیش از این روی سرامیکای اتاقم قدم نذاشت، 

مبینا رو صدا کردم، با صدایی لرزون و پراز بدبختی صداش کردم، 

سوسکه رفت سمت هال و پذیرایی و پشت در بین هال و اتاق ها مردد مونده بود،

مبینا وقتی دیدش جیغ ممتد کشید!!!

کی؟؟ مبینا!! کسی که سوسکهای کوچیکو با دست خالی میکشه.😏

وی همچنان جیغ میکشید و من هم به ریشش میخندیدم، و همزمان مامان داشت فحش و لعنتمون میکرد و بابا از خواب پرید و حیرون وایساد که ببینه چی شده، 

سوسکه از ترسش رفت پشت در قایم شد، 

و بابا دستمال کاغذی ای برداشت و قهرمانانه دنبالش کرد تا execute ش کنه و من همچنان به این صحنه بی نظیر میخندیدم 😎

و توی یه چشم برهم زدن، وجودشو از دنیا زدود و ما رو از مرگ حتمی نجات داد😊😀

بله، سوسک موجود کثیف و خطرناک و خری ست. 

... 

 

راستی یادم باشه فردا زمین اتاقو ضدعفونی کنم

  • ۰۲/۰۵/۱۷
  • Sekai desu

نظرات (۴)

میفهمم چی میگی... منم بهت تبریک میگم...درود و افتخارات بر تو:))))

من تو عمر نازنینم فقط عمر نازنین یه سوسکو گرفتم... اونم توی مهد کودک بود... جو گرفتم خواستم به بچه‌ها نشون بدم که اصلا هم سخت نیست:") ولی سخت بووود:"")

پاسخ:
من خودمم حس عجیبی داشتم بعد از این کشتن پرقدرت :)))

یااااا همه ی امامزاده ها!!!
با دست خالی؟
صدای خورد شدنشو شنیدی؟؟؟ اون شیره بدنش نریخت بیرون؟؟

  • هدی سلطانی
  • :))

    پاسخ:
    :))))


    خواهر من سوسک که میکشه هیچی! شاخکشو با دست میگیره و میندازش بیرون :|

    پاسخ:
    +_+

    کاش یک سوم شجاعتشو میتونستم دانلود کنم ._.

    حداقل با دمپایی بتونم گنده لات هاشونو بکشم     :'(

    قدرت بی نهایت:))

    آخ الان دوباره کامنتمو خوندم و تازه فهمیدم نوشته ام چطور به نظر میاد... توی مهد کودک من اون بچه کوچولوعه نبودم...مدرسشون بودم:دی

    نه والا با دمپایی زدم روش...و هم صدا داشت هم دل و روده اش تخلیه شد:#

    پاسخ:
    اییییییی😭😭مادرررر
    -_-
     اصن مهم نیس بخدا، انقد چندش و خره

    ارسال نظر

    نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.