ذهن نشین

I'm Sekai and that's all

ذهن نشین

I'm Sekai and that's all

سلام خوش آمدید

اولین انرژی حیاتی

دوشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۰:۱۳ ب.ظ

 

یه حس عجیبی داشتم در کل روز. یه امید خاص، یه باور خاص به خودم و تواناییام.

مطمئنم از اثرات ریکی ایه. که داره کمرنگ میشه. 

انقدری مطمئنم ریکی ایه که یادم می افته پیام دادم برای کار توی کافه، گزارشکار رو تموم کردم ، بردم عکسای میکروسکوپ رو پرینت کردم و اینطوری هم نبوده اون استرس زیرپوستی هم همراهش باشه. با حس اطمینان و با یه گرمای خاص ، یه امیدی شبیه به امید دوران 19 20 سالگی م این کار رو کردم.

میدونم ط با ریکی ، روی چاکرا یک م کار کرده و پر کرده و البته روی چاکرا پنجمم.

واقعا در عجبم با این همه آموزشی که دیدم ، عمل نمی کنم. و خودم روی خودم کار نمیکنم.

از اهماله.

واقعا مزخرفه.

باید اراده میکردم مدیتیت قلب رو انجام میدادم.

وقتی چاکرا اولت خالی یا آلوده یا نامتعادل باشه، انگار پیر شدی. و من امروز حس کردم نوزده بیست سالگی رو. امید رو.

حتما داشتم با افسردگی دست و پنجه نرم می کردم که ط متوجه شد و کار کرد.

پس شد اینطور.

که 

Use what you learned Donya

تموم کن اون سه جلسه آخر درمانگری رو.

خیلی پخش و پلا بود این پست و ترجیحـــا ، راجع به محمدعلی هم نمیخوام حرف بزنم. دغدغه ام حس خوب امروزه که باید ادامه پیدا کنه.

 

 

  • ۰۲/۰۲/۱۸
  • Sekai desu

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.