تو مترو زل نزن خب
جدا وقتی شب میشه و زمان شخم زدن میرسه، انرژی میگیرم:))
ایستگاه فردوسی بود، یه خانومی سوار شد که ابروهاشو یه طور خاصی کرده بود و از موقعی که اومده بود تو قطار بِر و بِر زل زده بود به من!
من عادت دارم کسی رو می بینم بهش لبخند میزنم، ولی ایشون یُبس چسبیده بود به جایگاهش و همینطوری با چشای باد کرده پوکر نگاه میکرد!
البته نمیدونم چی تو مخش میگذشت ولی
.. اتوکرکت: بقیه رو رها کن، انقدر دیگران رو کنترل نکن دنیا خانوم!!!
خودم:باشه.
----
کلاس تکامل به جد چندش مفتی بود. و حقیقتا برنامه اینه تمرین نقاشی رو توی کلاس های مذکور از سر بگیرم. جمعا 30 ساعت تمرین بسیار عالی طراحی در پیش خواهم داشت:))
ولی عصر قلهک خیلی دلکش بود. خیلی زیاد.
اما خب ADHDنسبی من نمیذاره با تمرکز بالا لذت ببرم. باید به زودی با تنظیم هزینه ها و برنامه م به یوگا پناه ببرم.
یه چیزایی م میخوام تعریف کنم اما ممنوعه ست. ولی دقیقا راجع به همون چیزاست که کرک و پرم ریخته.:))
بهتون بگم تبادل کتاب جای محشر و مجنون کننده ایه. به شرط اینکه پول کافی داشته باشید:))
آقا، یاد پول افتادم،
کارای زیادی رو باید مرتب کنم. مسائل زیادی رو...
(دقیقا سر همینه حوصله کسیو ندارم، چون اینقدر مساله و چالش مونده برام)
- ۰۱/۰۷/۲۷
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.