عادت دبیرستان
من عادت داشتم همیشه نه، گاهی با تحصیل و درس خوندن خودمو آزار بدم.
آزار دادم و برام عادت شد. تصمیماتم رو گرفتم. امروز یکی از بچه ها پیرا اومده بود و داشت راجع به اختراعاتش صحبت میکرد، وقتی شخصیت ها رو در مقیاس جمعی نگاه میکنی، می بینی چقدر جدای از اخلاق، شبیه به همیم.
و من چقدر داشتم خودم رو آزار میدادم با زیستی که باهاش و البته با خودم لج گرفته بودم.
الانم میدونم چند سال دیگه میگم، چرا لج کردی با خودت و کارای دیگه ای نکردی. اما حال اکنون من خوب نیست با چمباتمه زدن و خشک شدن زیر سطرهای زیست، نمره هایی که هیجان زدم نمیکنه، خلاقیتی که نیست، بهانه هایی که میگن الان تاریخ انقضای رشته م برام تموم شده، شاید بعدا سر دربیاره ولی الان مهمه . و الان من با رشته م حال نمیکنم، تغییرش میدم، چون شخصیت من نباید تحت تاثیر عدم انعطاف پذیری علم، منجمد بشه.
اما میدونم هیچ وقت از ته دل پشیمون نمیشم. چون باید این راهو میرفتم وگرنه بعدها میرفتم.
حالا هم حوصله بچه های گروهمون رو ندارم، جزوه سلولی 2 م مونده،ژن آدم و ژن 2 و انقلاب زهرماری و ریاضی و تکوین
- ۰۰/۰۸/۰۵
تو درس و کار باید فقط پی علاقه رفت وگرنه آدم کم میاره