حزب دنیای اللهی
يكشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۸، ۱۲:۱۸ ق.ظ
دیشب توی تاریکی بلند شدم. هجوم افکار و خواب حتی حضوور الف ها توی خواب هامو یادمه، اما دقیق تر از اون رو...
حاجی رو یادمه. آرومش رو. آرومش بود. واضحِ واضح. توی خواب به خودم گفتم "هرچی نفرت و کینه و غصه داری دنیا، بذار روی دوش علی. رها کن"
حاجی رو دیدم تونستم. یادم نمیاد اشکی چکید یا نه. اما حاجی رو خوب یادمه.
شدم حزب دنیای اللهی.نه حزب اللهی. در جستجوی مکتبم. مکتب عشق و خون و تپش و شجاعت.
چیشد بین اونهمه خماری آلوده، حسین(ع) طلبید.علی(ع) طلبید.خاک کربلا... خوب شدن کمردرد زیر پرچمت... اطمینان ازینکه دستم به ضریحت میرسه...
خواب راحت وسط بیابون... خواب های بابا و زهرا...میخواین باور کنم اتفاقی بوده؟! نع
دلم تنگ شده برای بین الحرمین. کاش پیشت بودم. دلم تنگه حسین علی. دلم خیلی میخوادت عمو ابالفضل.
- ۹۸/۱۱/۰۶
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.